بسم الله
یا علی من چه بگویم وقتی قران از تو سخن میگوید، بگذار نور مهرت در وجودم
شعله بپراکند و قلبم را شفاف و شیشهای کند.
بگذار مثل کعبه که برایت آغوش گشود نامت در آغوش کلمههای ذهنم بیاید.
بگذار مثل رسول رحمت که با دستش غذایت میداد کلمههایم از یادت سیر شوند.
بگذار مثل خوابگاه پیامبر نامت در فکرم بخوابد وقتی هزار طایفه برای دشمنی شمشیر به دست میایند.
بگذار مثل شجاعت و برندگی شمشیرت کلمههایم بران و آخته شوند.
بگذار مثل پرچمی که پیامبر آخرین؛ به دستت داد یادت در وجودم به اهتزار درآید.
بگذار مثل بانگ لاسیف جبرئیل صدای اذان تو در جانم بپیچد.
بگذار مثل مسکینی که انگشتر به او بخشیدی من هم تحفهای از دستت بگیرم.
بگذار مثل در قلعه خبیر روحم را یادت از جا برکند.
بگذار من هم با ملائکه اسمان با واژههایم زیارتت کنم.
بگذار من هم مثل غدیر تا همیشه یاداور دستهایی گره خورده در آسمان دلم باشم.
بگذار من هم با جانم دست بوست شوم و بیعت کنم.
یا امیرالمومنین مولای جان و کلام بگذار نسیم غرور، شور و حبت برای اکمال دین در سرتاسر هستیام بوزد و باران رحمت از چشمم ببارد.
یا امیرالمومنین بگذار شیعهات باشم حقیقی و خالص.
به قلم سرکار خانم فاطمه تیرانداز