بازار دوره فروشها داغ است. هرکسی یک ضعفی در آدمیزاد پیدا کرده تابلو دستش گرفته:"آهای ایهاالناس دوای دردتان پیش من است، بخرید تا درمان شوید."
تنبلی، کسالت، عدم اعتماد به نفس، فقر
از هر نقطه ضعفی تولید محتوا میکنند. آدمی نومید از خودش، پول زحمتهایش را به کسی مثل خودش میدهد تا نجات یابد. حق دارد بنی بشر! بزرگترین خواستهاش رشد است. انسان ذاتا عاشق کمال است. قبول نمیکند ضعفی در او باشد. میخواهد بالا برود تا هر کجا بشود. و هرکس و هرجا بوی رشد و تربیت بدهد به سویش میرود. تا دنیا هست، آدمیزاد دنبال پیشرفت است. همه سرگرمیهای دنیا نمیتواند روح تعالی را در انسان سیر کند. همه دوره دیدنها، باشگاه رفتنها، درس خواندنها، مدرک گرفتنها برای ارتقا روح تعالی است. پس چرا حال انسان عصر ما خوب نیست؟ چرا حس نمیکند در مسیر رشد است؟ کدام این فعالیتها بد است؟ واقعیت این است همه تلاشهای آدمی خوب است اما جهت ندارد. منسجم و در یک مسیر واحد نیست. حتی انسان خوراک مناسبی برای روح تعالیخواهاش تهییه نمیکند.
هرچیزی جنس خودش را میخواهد. بخش والای انسانی، جنس والایی مثل خودش را میطلبد. آنگاه آرامش مییابد..
اغلب ما روحمان را درست تغذیه نمیکنیم زیرا نمیشناسیمش!
در موردش نمیدانیم. متوجه نیستیم با چه چیزهایی سنخیت دارد و از چه چیزهایی بیزار است. نشناختن روح باعث شده با او غریبه باشیم. محلش نگذاریم. برویم سراغ قسمتهای دم دستی دیگری که خوب میشناسیم. هرچقدر هم برایشان وقت و انرژی بگذاریم، بازهم انگار گمشدهای درون ما بیتابی میکند.
او کودک عزیز روان است. طفل است. باید بالغ شود. حاکم شود بر همه ما. بر همه قسمتهای وجودمان. لازمهاش شناخت است.
شناخت کودک عزیز روان و خالقش.
شناخت کودک عزیز روان و واسطههایش با خالق.
شناخت همه چیزهایی که با روان سنخیت دارد.
انسان شناسی، فلسفه اسلامی، کلام و..همه این عناوین میتواند ما را با روحمان آشنا کند.
شناخت همه پیشوایان و آدمهایی که از ابتدای آفرینش برای رساندن گوهر درون به مبدا اش خون دادند. حتی شناخت تاریخ برای ما لازم است.
باید بدانیم همه جنگها برای همین کودک درون ماست. میخواستند او را بکشند، فاسد کنند، به زیر بکشند تا امامان تنها شوند. تا حکومت خدا برپا نشود.
باید دشمنهای روحمان را بشناسیم تا در مقابل حملهها مراقبش باشیم.
راه سخت ولی شیرینی است. باید اراده کنی. عاشق شوی. زمین بخوری. بازهم به شوق شناخت، به شوق رسیدن برخیزی.
شادی و نشاط برای کسی است که در مسیر اصلی میرود. بیراهه رفتن ترس دارد. وقتی مسیر اصلی را بلد باشی نمیترسی گاهی مناظر جاده بیراهه را ببینی. میدانی گم نمیشوی. آرامش داری که دوباره به اصل برمیگردی.
فقط اراده یادت نرود.
مسیری است که در بهترین مکان دنیا حوزه علمیه، در خانه پدری، با کسانی که دنبال گمشده انسان هستند، بهتر میتوان پیمود.
به قلم سرکار خانم مریم حمیدیان
#حوزه_علمیه