طلبه نوشت
روبروی ضریح

شنبه 12 خرداد 1403

روبروی ضریح

بسم الله من آنجا ایستاده‌ام؛ روبروی ضریح کنار در. به زائران نگاه می کنم؛ کرد، عرب، هندی، افغان و بلوچ، به خادم چوب‌پر به دست. به صداها گوش می‌دهم به گویش‌ها و لهجه‌ها و راز‌هایشان با تو، که گاهی زمزمه است و گاهی با اشک و گاهی با فریاد. عطر گل محمدی را استشمام می‌کنم و بوی تازگی را.

بسم الله
من آنجا ایستاده‌ام؛ روبروی ضریح کنار در.
به زائران نگاه می کنم؛ کرد، عرب، هندی، افغان و بلوچ، به خادم چوب‌پر به دست. به صداها گوش می‌دهم به گویش‌ها و لهجه‌ها و راز‌هایشان با تو، که گاهی زمزمه است و گاهی با اشک و گاهی با فریاد.
عطر گل محمدی را استشمام می‌کنم و بوی تازگی را.
به چشم‌ها خیره می‌شوم؛ غمگین، شاد، اسوده، حاجتمند و اشک‌ها؛ غم، شادی، حسرت و شوق.
دعا می‌کنند برای حاجت‌هایشان؛سلامتی، خانه، ماشین، شغل، همسر و پول.
انگار تو با یک خزانه پر انجا نشسته باشی و به هر کسی هر چه بخواهد بدهی، نه در واقع تو ان‌جایی و به هر کسی بیش از خواسته‌اش داده‌ای که الان اینجاست چسبیده به ضریحت و در بارگاه تو.
و من چقدر خوش‌بخت بودم!
خوش‌بختی را از من دریغ نکن این‌بار من با همه زبان‌ها و لهجه‌ها با همه قوم‌ها و تبارها با همه حاجتمندان آستانت همراه می‌شوم با اشک با امید و دعا.
مرا بخوان!
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ‏

#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یا_امام_رئوف

 

به قلم سرکار خانم فاطمه تیرانداز

برچسب ها: یادداشت روز