طلبه نوشت
آن شرلی با موهای قرمز

دوشنبه 3 ارديبهشت 1403

آن شرلی با موهای قرمز

اگر مادر همراهی باشید احتمالا زیاد برای فرزندانتان قصه می‌گویید و احتمالا زیاد پیش می‌آید که متوجه شوید ذهنتان از داستانی پاک پاک است و دیگر نمی‌دانید باید چه بگویید. ما در ادامه یک قصه‌ی بداهه نوشته‌آیم تا به وسیله‌ی آن ذهن مادران را متوجه قصه‌گویی خلاق در هنگاه عروسک بازی کنیم.

اگر مادر همراهی باشید احتمالا زیاد برای فرزندانتان قصه می‌گویید و احتمالا زیاد پیش می‌آید که متوجه شوید ذهنتان از داستانی پاک پاک است و دیگر نمی‌دانید باید چه بگویید. ما در ادامه یک قصه‌ی بداهه نوشته‌آیم تا به وسیله‌ی آن ذهن مادران را متوجه قصه‌گویی خلاق در هنگاه عروسک بازی کنیم.

در هیاهوی نوشتن جزواتم بودم که از طبقه پایین سر و صدایی آمد؛
خودم را به آن راه زدم که انگار نه انگار صدایی می‌شنوم، اما صدا دست بردار نبود. گوش‌هایم را تیز کردم تا متوجه اوضاع بشوم.

عروسک‌هایی که دوخته بودم داشتند با یکدیگر حرف می‌زدند؛ اما حرف زدنشان حاکی از احساساتشان بود، گوجه قرمز می‌گوید:"باید هم من را به رنگ قرمز دربیاورد. چقدر هم بد اخلاق است؛ اصلا من را دوست ندارد."
خرس مهربان می‌گوید:"غصه نخور تا من هستم اصلا نباید نگران باشی که کسی تو رو دوست داره یا نه."
پاندا تپلی هم می‌گوید:" حساس نشو." تکیه کلامش است. می‌گوید و فارغ از آن هیاهو دوباره می‌خوابد.
آن شرلی با موهای قرمز به همه دلداری می‌دهد و می‌گوید:" باید از این اوضاع دربیاییم؛ زندگی فقط محدود به اینجایی که ما هستیم نیست، باید گذشته را رها کنیم و به فکر آینده باشیم با پشتکار و امید به زندگی است که زندگی جریان پیدا می‌کند."

تلفن همراهم زنگ می‌خورد؛ خریدار عروسک‌هایم است، گفت:" بنظرت کدام شخصیتت را بیشتر دوست داری؟"

من مات و مبهوت مانده بودم؛ اما بدون معطلی جوابش را دادم که:" ادم باید امید به آینده داشته باشد؛ از گذشته درس بگیرید و برای آینده‌اش بجنگد."

خریدار کمی مکث کرد و گفت:" بالاخره به اون چیزی که می‌خواستم رسیدم؛ عروسک آن شرلی را برایم درست می‌کنی؟"

لبخند زدم و گفتم:" آن شرلی‌ام را خریدار قبلی مرجوع کرده است؛ بیا ببرش، بالاخره یک نفر پیدا شد که از آن شرلی خوشش بیاید."

خریدار گفت:" تقریبا شخصیت آن شرلی را دوست داشتم؛ دیگر الان خیلی دوستش دارم، بعد از نمایشنامه‌ام آن را در گوشه‌ای از اتاقم می‌گذارم.
آن شرلی من را یاد تو می‌اندازد."

 

به قلم سرکار خانم نورصالحی

برچسب ها: کودک و نوجوان