طلبه نوشت
تو یک لحظه نابی

دوشنبه 16 ارديبهشت 1398

تو یک لحظه نابی

برای من، تو یک لحظه‌ی نابی، لحظه‌ای که من در جستجوی آنم. می‌آیی آرام اما، گذرا. برای من، تو آن نسیم دل‌انگیز صبحگاهی، که عطرت همه‌ی خانه‌ها، کوچه‌ها و خیابانها را پر می‌کند. هوای خانه‌ام مملو از عشق و آرامشت می‌شود و من خواهان نفس کشیدن در هوای تواَم، آرام، اما پی در پی.

تو را جور دیگری دوست دارم. برای من، تو مثل بارانی، بارانی که بی‌وقفه می‌بارد. بارانی که دلم می‌خواهد چترم را ببندم و زیر آن خیس شوم. بارانی که دلم می‌خواهد، بشوید و با خود ببرد زنگارهای دلم را.

برای من، تو یک لحظه‌ی نابی، لحظه‌ای که من در جستجوی آنم. می‌آیی آرام اما، گذرا. برای من، تو آن نسیم دل‌انگیز صبحگاهی، که عطرت همه‌ی خانه‌ها، کوچه‌ها و خیابانها را پر می‌کند. هوای خانه‌ام مملو از عشق و آرامشت می‌شود و من خواهان نفس کشیدن در هوای تواَم، آرام، اما پی در پی.

دوست دارم رایحه‌ی دل انگیزت را با ذره ذره‌ی وجودم حس کنم  و جزیی از تو شوم. دوست دارم لحظه لحظه‌ی با تو بودن را دریابم. و من منتظرم؛ منتظر آن ضیافت عاشقانه‌ات، منتظر آن سفره بخشندگیت، منتظر صدای ربّنایت، منتظر گلبانگ اذانِ افطار و سحرت … اما رسیدن به تو قیمت دارد. باید تهی شوم از خویشتن تا تو را دریابم. باید بال و پر بگیرم برای اوج گرفتن. باید پر از نور شوم، پر از راه، پر از فکر، پر از تو، پر از خالقِ تو، ای ماه خوب خدا!

خدایا! من آمده‌ام تا در بزم بی‌ریایِ تو، پیراهن بندگی به تن کنم، پس به من فرصت ده تا لحظه لحظه‌ی ماه خوبت را دریابم. از غل و زنجیر هوا و هوس رها شوم و پا در طریق تو نَهم. کُمکم کن که سهم من از رمضانت تنها گرسنگی و تشنگی نباشد. کُمکم کن تا لبان تشنه‌ام، دهان فرو بسته بر لقمه‌ام، گوش و چشمم و همه‌ی وجودم را خالی‌کنم از گناهانی که مرا از تو دور می‌کنند تا در این لحظه‌های آسمانی، وجودم پر از تو شود، پر از نور شود.

رمضان در راه است …


به قلم: نویسنده وبلاگ قائم آل طاها
https://gaemaltaha.kowsarblog.ir/