دلتنگم، دلتنگ دیدار صاحبخانه ای که برای دیدارش کافی است بخواهی! برای او گناهکار و بی گناه فرقی ندارد،او رئوف است و نقاب از چهره کسی نمی گشاید، او ضامن است ؛ضامن من و تو نیز می شود.
دلتنگم ، دلتنگ خانه اش که مأمن سیل عظیمی از مهمانان دور و نزدیک است. ایرانی و خارجی برایش فرقی ندارد. همگی در نظر او یکساناند.
دلتنگم، دلتنگ عطر رواق هایش که با هر نفس کشیدن از زمین دور و دورتر می شوم. انگار قصد جدایی از زمین و رسیدن به بهشت را دارم.
دلتنگم، دلتنگ و بی قرار پنجه در شبکه های پنجره فولادت که واسطه کنم شما را برای شفای جسم و روحم.
دلتنگم، دلتنگ سقا خانه و مایه حیاتی که مایه زندگانی است.
دلتنگم، دلتنگ نقاره خانه و صدای نقارهزنهایت که حرف های زیادی برای گفتن دارند.
دلتنگم، دلتنگ کبوترهای حرم ات که سبک بال گرد حرم ات طواف می کنند و روح جلا می دهند.
دلتنگم، دلتنگ ضریح ات که ساعت ها با دو زانوی ادب در مقابلت نشستن و درد دل کردن را نمی توان در قالب کلمات گنجاند.
السلام علیک یا شمس الشموس. السلام علیک یا انیس النفوس. السلام علیک یا غریب به ارض طوس و رحمت الله و برکاته.
به قلم: فریبا پهند